اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

این وبلاگ ابتدا برای درس کاربرد کامپیوتر در مدیریت فعال شد زیرا وبلاگ ده نمره داشت
ولی دیدم فرصت خوبی هست نکته های جالبی که در زندگیم دیدم را بنویسم.
احتمالا به موضوع خاصی پرداخته نشود و هر آنچه به دل آید می نویسم زیاد هم انگیزه ای در گسترش وبلاگ ندارم چون بیشتر حرف دل هست و حرف دل هم برای اهلشه نه برای همه.
اسم وبلاگ هم هست اواب به معنی کسی که زیاد رجوع می کند و باز می گردد برای امثال منه که چند وقتی غافل میشیم و سرگرم دنیا و حواسمون به خودمون نیست، بعد یک محرمی رمضونی چیزی می شود امام حسین دوباره گوشمونو می گیرد و برمون می گرداند«خدایا امام حسین را تا آخر از من یکی نگیر که...» 313 هم که آرزومه؛می خندی؟ خوب چیه؟ آرزو بر جوانان عیب نیست!!!!!
راستی احتمال غلط املایی و بی دقتی هم زیاد داره«اگرم تذکر بدین ممنون می شوم» از اول دبستان املام ضعیف بود شمام به بزرگی خودت ببخش و جان مطلب را بگیر.
این عکس هم برای حرم حضرت رضا می باشد انشاالله خدا قسمت کند بریم زیارت با معرفت.
یا علی

«اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَ الْعَظِمَة وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُک بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کلِّ خَیْر اَدْخَلْتَفیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلَواتُک عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک خَیْرَ ما سَئَلَک بِهِ عِبادُک الصّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِک مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُک الْمـُخْلَصُونَ»

خدارو شکر...

امسال رمضون بودم ولی راستش اون چنان که باید بهره ای نبردم ولی به اندازه تنفس در هوای رمضان روحم زنده شد؛ خدارو شکر

تو رمضون در رحمت همه جوره بازه ولی من غافل و سرخوش بازی بازی می کنم...

با این دعای نماز عید فطرخیلی حال می کنم اصلا با این نمازه خیلی حال می کنم....

یکی از زیبا ترین لحظه های عمرم اون زمانایی که جمعیت مسلمین در حال بندگی خدا می بینم خدارو شکر...

ای خدایی که اهل بزگی و عظمتی ای خدایی که اهل بخشش و رحمت هستی..

خدایا چشمت به روی گناهان ما ببند و به حق اعمال خالصانه مومنین مارو رفیق خودت کن...

لذت بودن با خودت به ما بچشون و با دوری از خودت مارو عذاب نکن که حقیقتا سخت ترین عذاب دوری از تو هست...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

حسن باقری یک جمله جالب داره که میگه «مبدا کار ما شود جنگیدن...»

خیلی وقت ها در کار های فرهنگی و تربیتی دچار این مشکل می شویم که کار ما می شود بسیجی بودن و فراموش می کنیم که هر فعالیتی که انجام می دهیم باید ما را یک قدم به خدا نزدیک کند فراموش می کنیم که هدف همیشه باید تقرب باشد. خیلی شده است که کاری انجام داده ام، دوره ای کلاسی یا... اما کم از خودم سوال کردم که: «آیا این کار تو خودت را به خدا نزدیک کرد یا خیر؟؟» این واقعا شاخص خوبی است که ببینیم فعالیت های ما درست است یا نه.

کلا زیاد سوراخ دعا رو گم می کنیم، آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم...

«ضل ان سبیله» به کسی می گن که هدفش خدایی است ولی تو این راه هی کج و ماوج می رود این بیماری هست که معمولا ما رو فرا می گیرد خیلی از آدما اصلا نمی خواهند به سمت خدا حرکت کنند ولی گروه دیگر هستند که می خواهند به سمت خدا حرکت کنند و هی دور خودشون می چرخند یهو نگاه می کنند می بینند 24 سالشون شد ولی هنوز به جایی نرسیدند و بلکه پسرفت هم کردند. این بیماری دو علت اصلی دارد اول غفلت دوم ضعف در قوت برای حرکت کردن در مسیر که چیزی هست از جنس تقوی.

خدایا در این ایام عزیز توفیق دیدار جمالت را به تمام بندگان بده باشد که دیدار جمالت آتش محبت درونی ما را بر انگیزد و این محبت قوتی برای پیمودن طریقت شود....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

برام شبیه یک عادت غیر تکراری شده بود و اصلا مفهوم شب قدر برایم با حاجی مجتبی اجین شده بود ولی امسال جای شیخ ما خالی بود هر سال جعمی از رفقارو جمع می کردیم و می رفتیم مسجد بازار حاجی برامون یک روضه تکراری از حضرت امیر میخوند و ما هم با در و دیوار گریه می کردیم حاجی روی زندگی من تاثیر زیادی داشت وقته ایی که خیلی از خدا دور می شدم دستم می گرفت و می گفته احمق داری کجا می روی...

بعضی ها زندگیشون خیلی با برکته بعضی ها ازشون پول زیاد می مونه بعضی ها ازشون کتاب می مونه بعضی ها ازشون شاگرد می مونه ولی اونی که ازحاجی برای من مونده خاطره لحظات زیبای معنوی هست که تو اون لحظات با من رفیق بودش یادش به خیر دلم می دادم دستش اونم می پرید... یادش به خیر اون زمونا دلمون صاف بود هنوز غرور و... سیاهش نکرده بود. یادش به خیر شروع، تثبیت و رشد خیلی از این رفاقتم حول همین مجلس های حاجی بود با یکی برنامه ریزی می کردیم بچه ها رو بیاریم با یکی جا می گفرفتیم با دیگران بعد مجلس می رفتیم خونمون سحری می زدیم با یکی دوشا دوش هم جوشن می خوندیم یادش به خیر.. آخ آخ چه حالی می داد موتوره با علی شکوهی و امین ضیایی و حمید صادقی... با یک موتور 70 سی سی 105 کیلومتر در ساعت دوترک سر پایینی مدرس میامدیم تازه بی گواهینامه بی بیمه بی اجازه پدر و مادر ترک ها ها ها...

امسالم شکر خدا شب اولش که خوب بود رفتیم خدمت آقای جاودان، از دعای جوشن خیلی خوشم میاد واقعا ما خدا مون نه میشناسیم نه قبولش دارم بیشتر از این نوشتن در باره این دعا برام سخته چون بحث خدا و توصیفش کار پیچیده است به قول خود دعا آخرش که کلی در باره اسما و صفات اللهی حرف میزنه در فراز آخرش می گه « یا عظیم لا یوصف» ای که قابل وصف نیستی...

امسال جای دعای افتتاح هم خالی بود اونم دعای خیلی قشنگیه و خیلی دوستشون دارم البته این غفلت دنیا انقدر ما رو گرفته که این دوستی فقط در اندازه دوست داشتن هیچ وقت به اندازه عمل نیامده که به صورت خود جوش این دو دعا رو یک ورقی در زمان غیر شب قدر بزنم.

نکته ای که جدیدا زیاد فکرم مشغول کرده اینه که ما اکثر کارامون سطحی و کشکی شده و از عمق لازم برخوردار نیست کار زیاده ولی زیاد به جایی ما رو نمی رسونه.

نکته دیگرم که دیشب بهش پی بردم و یک خطای استراتژیک خود بنده در سنجش آدما است اینه که آدما رو نباید به نتیجه دنیایی کاراشون سنجید چون نتیجه به صورت کامل دست خدا است پس باید با توجه به تصمیم، تلاش و نیت سنجید «حال توضیح بیش از این نیست»

خدایی توفیق استفاده هرچه بیشتر از شب های قدر را به ما بده خدایی امسال پایه باش بعدش تغییری بکنیم نشه قضیه گوساله و گاواا...

یا علی

 

کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ

 

خیلی وقت ها که صادقانه به حساب کتاب دنیایی خود در مورد حکومت اسلامی و عاقبت آن با توجه به عملکرد و وضعیت خودمان می پردازم آینده روشنی را برای این جریان متصور نیستم، در صورتی که هر وقت آقا در باره آینده حکومت اسلامی سخن می گوید بسیار روشن حرف می زند اول احساس می کردم ایشان سیاسی کاری حرف می زنند بعد که عمیق شدم و با این چنین آیه ها و تارخ مردان مومن رو برو شدم پی بردم که بازی گردان اصلی کس دیگری است و این تصورات من ناشی از ایمان ضعیفم می باشد. البته یک نکته تربیتی هم دارد که ذهن ما تحت تربیت نظام الگو گرفته از فرهنگ غربی کاملا مادی فکر می کند.

برداشت من از آیه فوق این است که جمعیت کم یا نیروی کم شما ملاکی برای پیروزی دشمن نمی باشد، آن چیزی که شما را پیروز می کند میزان صبر شما در راه حق و تحمل سختی ها است خدا در هستی نظام اسباب و مسبب های دارد که عده ای از آنها برای ما مشهود و قابله اندازه گیری است ولی نظام های اسباب و مسببی هم دارد که ما آنها را نمی بینیم و در محاسبات خود محسوب نمی کنیم و در واقعیت امر وجود دارد کافی است ما ایمان خود را افزایش دهیم.

ما پیروزیم اگر در راه خدا پایدار باشیم...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بعضی وقتها نظام اسلامی از یکسری موضوعات مهم و حساس غافل می شویم که تاثیر گزاری زیادی در نظر مردم دارد

به نظرم مهم ترینش همین قوه قضاییه است که اصلاح ساختاری آن کار زیادی ندارد ولی تاثیر گزاری آن بسیار زیاد است، می ارزد در یک سال در کشور سد نسازند و به جایش خرج قوه قضاییه کنند. یکی از دلایل اصلی که برای برپایی نظام اسلامی بیان می شود همین بحث قضاوت اسلامی است و انتظار مردم از قوه قضاییه جور دیگری است یعنی تخلف ، بی عدالتی و... تاثیر زیادی در دین زدگی مردم دارد، من این چند وقت اخیر دو پرونده را به صورت هم زمان در قوه قضاییه در دو شهر مختلف دنبال می کردم واقعا وضعیت اسف باری دارد هرکی وارد مجموعه های قضایی می شود دارد فحش می دهد به نظرم بین دستگاه های دولتی بدترین وضع را دارد در صورتی که اصلاح آن کار زیاد سختی نیست و به راحتی قابل انجام است. اصلاحاتی که من در نظر دارم بیشتر ساختاری است یعنی مثل مجازی کردن پرونده ها، افزایش تعداد شعب قضایی، برخورد درست و اسلامی کارمندان و قضات و... که شاید در بلند مدت هم کاهش هزینه داشته باشد.

این اصلاح تاثیرات زیادی در قسمت های مختلف کشور دارد مثلا یکی از زیربنا های اصلی اقتصاد کشور درست می شود که مردم انگیزه کار اقتصادی را پیدا می کنند چون احساس می کنند که کسی هست حقشان را بگیرد اگر در معامله دچار مشکل شدند و هم حق و عدالت که ریشه بسیاری از اختلافات است گسترش پیدا می کند جریان گردش مال حرام در بین پول مردم کاهش پیدا می کند و...

به نظر من اصلاح این وضعیت در حال حاضر باید اولویت یک کشور باشد حیف که دوستان قوه قضاییه اهتمامی به انجام این کار ندارند.

اگه به من بود آقای قالی باف را به عنوان معاون اجرایی قوه قضاییه منصوب می کردم...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بعد از دیدن فیلم حسن باقری به یک الگوی ساده رسیدم

ما الان در وسط جنگ نرم هستیم باید مواضع دشمن را خوب بشناسیم و نقاط قوت و ضعف دشمن را پیدا کنیم، حسن چند جای فیلم می گفت اگر برای شناسای هرچقدر شهید بدیم ایراد ندارد و مسولیتش با من ولی اگر موقع عملیات به علت شناسایی ضعیف شهید بدیم من که توان پاسخ گوی محضر خدا را ندارم، اکنون نیز همین گونه است ما باید خوب دشمن را بشناسیم نقاط قوت و ضعفش را پیدا کنیم ایراد ندارد شاید در این راه شهید هم بدهیم مثلا ممکن است دوستانی بفرستیم سینما دشمن اطلاعات بدست بیاورند جذبشان شوند ولی ایراد ندارد بهتر از این است که کور بجنگیم، چند تا شهید ارزش دارد که یک راهنمای گردان آگاه تربیت شود که یک لشگر را آنگونه حرکت می دهد که بدون این که دشمن بفهمد پشت سرشان در بیایند و...

نکته دیگر این که ما در عملیات های اولیه جنگ فقط شکست می خوردیم چون به سبک خود عراقی ها می جنگیدیم و این نوعی بازی کردن در زمین دشمن بود از آن زمان که ما استراتژی خود را در جنگ تغییر دادیم شاهد پیروزی های بسیاری بدست آوردیم چون به سبک خود جنگیدیم و در آن نوع جنگ مزیت داشتیم حواسمان باشد در جنگ فرهنگی اگر بخواهیم با آنها رقابت کنیم قطعا محکوم به شکست خواهیم بود باید به سبک خود، با توجه به نقاط قوت خود، و نقاط ضعف دشمن جنگید.

امشب 10 قسمت فیلم تمام شد...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

این سوال از بعد از انتخابات بدجوری ذهنم درگیر کرده که چه شد جریان انقلاب به اینجا رسید که مردم تا این حد از گفتمان انقلاب فاصله گرفتند، امشب احساس میکنم حد اقل یکی از عوامل تاثیر گزار این جدای را در رابطه نسل سوم انقلاب شناسای کردم، دقیقا سالش یادم نمیاد ولی من راهنمایی بودم حدود 10،12 سال پیش یک جریان در سریال های صدا و سیما راه افتاد که من اسمش می زارم «لمپنیزم کور» شروعشم با سریالی بود که خشایار مصطوفی سرایدار یک ساختمان بود در ادامه این مجموعه های آقای کاوسی اومد و بعدم مهران مدیری جریان به اوج خودش رساند و حالا هم داره ادامه می دهد ولی دیگه ذائقه مردم از آن هم گزشت و نیاز به سریال جنسی دارند، در توضیح ادعای خود باید بگویم که مفاهیم اسلامی جنسش از دغدغه مندی و آگاهی است و اصلا بر بستر غفلت و بی خیالی پیاده شدنی نمی باشد معید حرفم هم آیه های زیاد قرآنی در مورد لهو و لعب یا حرمت اعمال غفلت زا مثل شراب، موسیقی، رفص و... می باشد که این جور اعمال از جنس غفلت یا به اصطلاح خودمونی تر لش بازی است.

خودم اون زمان نوجوانی ساده بودم یادم هست که هر شب تمامی بچه های مدرسمون می شستیم خانه این سریال ها را با دقت فراوان نگاه می کردیم و سعی می کردیم فردا ادای این بازی گران را در بیاریم، تازه اگر مفاهیم بد و غیر اخلاقی مثل دروغ گویی، مسخره کردن، دو رویی، محرم و نامحرم، بی ادبی به بزرگتر و... به ما یاد نمیدادن، حد اقلش این بود ماهیت و ارزش جدی بودن زندگی را در ذهن ما کاستند. یکی از معضلات جدی که من همیشه در سر کلاس های بچه ها با آن روبرو هستم و تلاش می کنم این ذهنیت را عوض کنم این است که بچه ها اصلا زندگی را جدی نمی گیرند حد اکثر جدی بودن آنها در مادیات دنیا است که این ناشی از همین غفلت زدگی می باشد، از این جلو تر برویم در قرآن علت این که کفار راه اشتباه را می روند این است که آنان به روز قیامت ایمان ندارند این ایمان نداشتن به روز قیامت به چه معنی است؟ یعنی برای اعمال خود پاداش و عقابی متصور نمی باشند، خودمونی بگم یعنی زندگی را کشکی می دانند. خوب آیا واقعا این جور سریال های با غفلت زیادی که به ما تحمیل می کردن ما را نادانسته و ناخاسته به سمت این کشکی دانستن زندگی نمی بردند؟ ببینید خدا بندگانی رو میخاد که برای خدا تصمیم بگیرند و سفت پای این تصمیم خود ایستادگی کنند ما با این جور برنامه بچه هامون که حالا جونای کشور می باشند را به سمت مسخره بازی شوخی گرفتن زندگی بردیم.

علت آن که حسن باقری ها اینگونه جنگ را اداره کردن، امثال حاج احمد ها این گونه مردانه جنگیدند این بود که لحظه لحظه زندگی خود را جدی دانستند و احساس کردند برایش باید پاسخ گو باشند و زندگی و اعمال خود را کاملا جدی می دانستند امشب 3 قسمت دیگر از فیلم حسن باقری را دیدم واقعا کار عالی و تکان دهنده ای است ولی خیلی درد دارد که در آن دوران به جای اینکه این گونه الگو ها را برای نوجوانان بسازیم و نو جوانان سعی کنند ادای این سرداران جوان را در بیاورند خشایار و بهروز خالی بند را الگوی جوانان ساختیم این واقعا درد دارد به قول حسن باقری« آخه این چه بدبختی که ما توش گیر کردیم» که من به ظاهر حزب اللهی تازه دارم از جنگ اطلاعاتی دست و پا شکسته بدست  می آورم در کتاب های ما کسی از جنگ نمی گفت، معلمین ما به جنگ به صورت یک دوران سیاه نگاه می کردن و تنها کاربرد جنگ این جمله ی کلیشه ای هست« چگونه می توانی پاسخ خون شهدا را بدهی» ولی واقعا مفهوم این جمله را نه می فهمیدیم و نه می فهمیدن ولی روزی خواهیم فهمید که فهمیدن سودی ندارد....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

خدارو شکر دیروز امتحانای ترم دهم هم تموم شد و یک قدم جلو تر رفتم در واقع یک قدم به آخر نزدیکتر شدم...

ایام امتحانا زمان جالبیه آدم مجبوره یک بازه تقریبا دو هفته ای بنشیند پای درس و کتاب برا من که از اول کودک گریز پای بودم کار نسبتا سختیه...

دقیقا نمیدونم که این مسولین دانشگاه کی میخان بفهمند که این سیستم آموزشی سی سال پیش جواب میداده و الان اصلا به درد نمیخوره، در حال خاضر دانشجو با فرقون فرق زیادی نمیکنه که شب امتحان پر میکنه صبح می ریزه رو برگه دو باره خودش برا فردا آماده می کنه و...

وضع کلاسامونم که نگو خیلیاش واقعا وقت سوزی بیش نیست.

امشب داشتم فیلم حسن باقری رو میدیدم 4 قسمت پشت سر هم رو نگاه کردم، فهمیدم که از جنگ هیچی نمیدونم احساس می کنم یکی از کار های اصلی که انقلاب نیاز داره این جور کار هاست خدا خیرشون بده واقعا کار ارزشمندی کردن.

نکته ای که بیشتر ذهنم درگیر کرد این بود که حسن باقری اون موقع فهمید که در جنگ از چه چیزی داریم ضربه می خوریم، رفت اطلاعات و عملیات سپاه رو راه انداخت و نیرو هارو هدایت کرد الان آن موضع کیلیدی چیه؟ باید دنبال چی بریم؟

واقعیتش انتخابات برام پیام های زیادی داشت یکیش این بود که حرفای ما زیادم از جانب مردم خریدار نداشته و نقش رسانه های ما بیشتر گول زدن خودمون بود تا تاثیر گزاری بر روی مردم ما این ههه این جریان رو نقد کردیم ولی دوباره مردم با اقتدار بهشون رای دادند و نه بزرگی به مقاومت دادند.

جامعمون بد جوری قفل شده احساس می کنم اثر فعالیت های فرهنگی امت حزب الله خیلی کم شده با این که حجم کار الحق و الانصاف رشد زیادی داشته نیاز به یک بازنگری دقیق و حساب شده داریم.

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

یک چند روز بسیار سخت برایم گذشت

واقعا نمیتونم توصوفش کنم خیلی فشار روم بود

این که میگن بعضی وقتا آدم حال اضطرار پیدا میکند را با روح و جان درک کردم...

خدا قفل های سختی را باز کرد و همه چیز به خوبی تمام شد...

برکات خوبی داشت برام الان که فکر میکنم از اون غرور ابلهانم کاسته شد و خورد خورد شدم....

این شکسن ارزش داره...

خدا رو بیشتر دیدم و با جونم درکش کردم و فهمیدم که هیچی نیستم....

یک عبارت در قرآن هست که می گوید ما شما را به کاستی و سختی دشوار می کنیم شاید تضرع ما کنید...

احساس می کردم به خاطر گناهان من یک گروهی دارند می سوزند که خدا کمک کرد...

کاش فراموش نشود...

کان الانسان ظلوما جهولا...

خدارو شکر...

خدایا شکرت... مگه نه الان...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

الان تقریبا معلوم شده است که ریس جمهور آقای روحانی می باشد واقعا بدجوری حالم گرفتس بیشتر از خودم تا کشور...

چند تا نکته این انتخاب داشت که الان حال نوشتنش ندارم

اولین چیزی که ما ازش ضربه می خوریم بی تقوایی خودمون هست

نمی دانم الخیر فی ما وقع...

به قول آقای جلیلی باید از این فرصت استفاده کرد و دقیق دید که اشکال های ما کجا بوده است که اون جوری که فکر می کردیم مردم با ما راه نیامدند انگار گوششون نسبت به رسانه ها ما بسته بودند

خدا خودش کمکمون کنه شاید این اتفاق خیلی هم خیر باشه...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی