اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

این وبلاگ ابتدا برای درس کاربرد کامپیوتر در مدیریت فعال شد زیرا وبلاگ ده نمره داشت
ولی دیدم فرصت خوبی هست نکته های جالبی که در زندگیم دیدم را بنویسم.
احتمالا به موضوع خاصی پرداخته نشود و هر آنچه به دل آید می نویسم زیاد هم انگیزه ای در گسترش وبلاگ ندارم چون بیشتر حرف دل هست و حرف دل هم برای اهلشه نه برای همه.
اسم وبلاگ هم هست اواب به معنی کسی که زیاد رجوع می کند و باز می گردد برای امثال منه که چند وقتی غافل میشیم و سرگرم دنیا و حواسمون به خودمون نیست، بعد یک محرمی رمضونی چیزی می شود امام حسین دوباره گوشمونو می گیرد و برمون می گرداند«خدایا امام حسین را تا آخر از من یکی نگیر که...» 313 هم که آرزومه؛می خندی؟ خوب چیه؟ آرزو بر جوانان عیب نیست!!!!!
راستی احتمال غلط املایی و بی دقتی هم زیاد داره«اگرم تذکر بدین ممنون می شوم» از اول دبستان املام ضعیف بود شمام به بزرگی خودت ببخش و جان مطلب را بگیر.
این عکس هم برای حرم حضرت رضا می باشد انشاالله خدا قسمت کند بریم زیارت با معرفت.
یا علی

۱۱ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان  می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی   می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند.   ای کاش به خود می آمدند.  از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود  نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ...  ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.  مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم  صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود  مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .

و السلام؛

محمد ابراهیم همت

                                                    

 جمال نورانی حاج ابراهیم همت فرمانده تیپ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله صلوات بفرست: 

به چشماش نگاه کن که انگار جلوت واساده داره می‌گه جوان...

واقعا هنوزم نمیشه به چشماش خیره شد

چون این چشمانی بوده که شبهای زیاده گریون برا خدا بوده و روز های زیادی از گناه تقوی پیشه کرده

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در جهان واقعی دو مفهوم اصلی داریم که تاثیر و تاثر فراوانی نسبت به هم دارند

1- مفهوم و حقیقت که سرچشمه می گیرد از اندیشه، ایدولوژی و مکتب

2- ساختار که ابزار حرکت و پیشبرد آن ایدولوژی و حقیقت است

این یک امر واضح عقلی است که ساختار زاده و خلق شده توسط آن مفهوم می باشد و متناسب و تربیت شده مکتب و ایدولوژی است

نظر من یک اشکال اصلی که در کشور با آن روبرو هستیم این است که ما یکسری ساختار ها که تولید شده مکتب دیگری است آورده ایم و در کشور فعال کرده ایم مثل بانک،دانشگاه، مدرسه، فروشگاه یا هزاران سازمان دیگر، خوب این نیز واضح است که حقیقت و مفهومی که این سازمان را بوجود آورده است اصلا با مکتب ما سازگاری ندارد و این باعث ایجاد چالش در کشور و سازمان می‌شود و بد تر و خطرناک تر این است که این سازمان متناسب با مفهوم و فلسفه خود تولید مفهوم و محتوی می کند یعنی کار برعکس می شود که سازمان مفوهم و محتوای خود را در ذهن خروجی خود القا می کند آن وقت ما می بینیم که هرچقدرم دین زندگی برای بچه های خود می‌گوییم خروجی آدم کاملا سکلار است خروجی انسانی منفعت طلب است ما هیچ وقت نمی توانیم دو مفهوم ایثار و کنکور را کنار هم جمع کنیم ما با سیستم نمره نمی توانیم مفهمو زکات علم را وارد کنیم یا در بانک که بر اصل سود بیشتر که زاده تفکر غرب است مفهوم قرض الحسنه را سوار کنیم در فروشگاه زنجیره ای نمی شود در قالب کلان اسراف نکرد یا تنوع طلب نشد که اینها کاملا با مکتب ما سازگاری ندارد

آن وقت آن استاد عزیز در منابع انسانی تلاش می کند که بهره ور فلان بانک را افزایش دهد که به اسلام خدمت کند...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

عمر ما داره به سرعت میگذره ولی...

باید یک روزی دیگه تصمیم نهایی را بگیریم

الان حدود چهار سال از ورود ما به دانشگاه گزشت ولی...

گاهی وقتا ما بیشتر به فکر اصلاخ جامعه و دیگرانیم و خودمون تقریبا فراموش می کنیم

اگه ما تو بسیج یک حرکت به ظاهر خدا پیغمبری انجام دهیم ولی بعدش تو نماز خوندنمون تغییر ایجاد نشه باید در مورد اون کارمون شک کنیم بدتر از این اون زمانیه که سر نماز هم داریم درباره کارایی که میخواهیم برا بسیج انجام دهیم فکر میکنیم واقعا گاهی اوقات کار خوب برای ما میشود حجاب...

باید هر چقدرم که سرمون شلوغ می شود یک فرصتی برای خلوت کردن با خدا اختصاص دهیم در غیر این صورت یک دفعه چشممون باز می کنیم میبینیم چقدر دور شدیم

باید قیامت و کار کردن برای فقط وفقظ خدا همواره برامون متذکر باشد مگر نه نیات شیطانی در دلمون نفوذ می کند

به قول آن عزیز شیطان دور قلب ما طواف می کند تا یک راهی برای نفوذ پیدا کند و ما را زمین زند

خدای ما کسی جز تو نداریم کمکمون کن...

خدایا...

خدایا...

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

به نظرم اون استادی بهتره که آدم بعد کلاسش به فکر فرو بره

من خودم کمی درس دادم این خیلی ربط داره به جرأت استاد، کار راحتی است که آدم اون چیزای که خوب بلد باشه رو بیان کند و همه هم چون بز سر تکان دهند ولی این سخته که انسان وارد مسائل واقعا چالشی بشود.

بعضی استادا که فقط بلدن یک سری چیزایی که تو کتابا غربی نوشته شده را حفظ کنن و بیایند با یک فیلم و ادایی با قیافه روشنفکری بیان کنند که واقعا کلاسشون برام بسیار کسل کننده و خسه کنندس برام عجیبه که چرا این استاد اصلا فکر نمی کند که این شدنی در جامعه ما هست یا خیر...

ولی استادی که آدم به چالش می کشد و مجبور میشیم که فکر کنیم ارزش دارد معمولا این استادا هم کاملا در جبه مقابل ما قرار دارند

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

رفیق و دوست یک مسئله ای هست که ما جوانان خیلی باهاش ارتباط داریم

میدونی چقدر خوبه که آدم یک دوستی داشته باشه که وقتی باهاش همنشینی داره توجهش به خدا و خودش بیشتر شه

یک رفیق خوب هم میتونه فکرتو باز تر کنه حتی اگه در ظاهر باهات هم جهت نباشه

میشه باهاش در مورد کارای زندگیت مشورت بگیری

میشه مثل یک دیده بانی باشه که هر وقت داشتی از خط خارج می شدی آگاهت کنه و بگه پسر حواست باشه

میشه از تجربیاتش استفاده کنی

بعضی از رفیقا از ته دل دلسوز آدمن بعضی ها فقط برا فیلم دلسوزی می کنن

آدم باید تو رفاقت صادق باشه به نظرم بد ترین چیز تو رفاقت مخفی کاری و قلو قشه آخه درستش اینه که آدما با هم برای خودشون فقط رفیق نشن باید رشد و کمال دیگری رو هم در نظر بگیرین

بعضی وقتا خدا لطف میکنه رفیقای به آدم میده که واقعا باعث رشد آدم میشن خدا بیشتر لطف میکنه محبت اون رفیقم تو دل آدم میزاره

رفیق نعمت بزرگیه آدم باید زیاد شکرش بکنه

خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت که بهترین رفیقای عالم بهم دادی هم اون کسای که از مدرسه باهاشون رفیق بودم هم اون کسایی که تو داننشگاه با هاشون رفیق شدم همشون ناز و گل و خدایین فقط خارشون خودمم...

ایشلا رفیق اصلی و همدم همیشگی هممون امام زمان باشه بیشترین وقتمون به او فکر کنیم و واقعا در کارامون از او کمک بخایم

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

راستش من زیاد اهل سینما نبودم به قول رفقا بار خورد این وری اومدم از وقتی رفتم تو واحد فرهنگی بسیج مجبور شدم هر از چندی یک سری به سینما بزنیم

پنج شنبه با رفیق ریس حاج علی فروغی کلاس داشتیم سمت بهارستان تو خیریه آل یاسین بعدش حاج علی گفت بریم سینما یک فیلم جدید اومده دوتا از طلبه ها وقتی دیدنش گریشون گرفته رفتیم سینما فیلم من یک مادر هستم

از دید من که اول هر چیز با عینک اسلامی می‌بینم خیلی فیلم مزخرفی بود

به نظرم این آدمای که تو این فیلما بازی می‌کنن و یا کار گردانن چون مسئله اول ذهنی و خانوادگیشون این جور مسائله بیشتر به این مسائل می‌پردازن بعدم چون یکسری چیزا براشون عادی اصلا حرف ما رو نمی‌فهمن نمیدونم یعنی تو این ایران با این همه جمعیت چرا اکثر آدمای که فیلماشون رو سینما هست مخصوص یک قشر خاصه بیشتر فیلما در مورد آدمای غرب زده است بی هویت بابا اصلا حرفای دیگه ای هم هست در باره آدمای فقیر مومن که دینشون با هیچ چیز عوض نمی کنن

این فیلم که از اول تا آخرش خیانت بود معلوم شد باباه اصلا به مادره خیانت کرده عموه به دختره، مشروب خوری که یک امر رایج در فیلم بود از دختره نوزده ساله گرفته تا پدر مسن تر، احترام به پدر مادر که خنده بود دختره باباش نادر صدا میکرد و با دیالوگ های خیلی بدی باهش حرف میزد با مادرشم همین طور، دختر و پسر بازی که یک چیز عادی تو فیلم بود اصلا مادره به دختره می گفت مگه همین پسره قحطیه سال بعد میری دانشگاه با پسر های دیگه ای دوست میشی و عاشق اونا میشی، آخرشم که حکم قصاص اسلام که تو قرآن به عنوان حیات ازش یاد کرده به صورت یک قانون خشک ظالمانه نشان داد، اصلا بدحجابی که یک چیز عادی شده من راضیم اسم اسلامی از روی این وزارت خونه وردارید هر چی میخاید بسازید میگید اسلامی بعدم همه خانوما کاکولیند آخه این تناقض اسلام خراب می کنه

نمیدونم اینا نفهمن یا از روی عناد این کارارو انجام میدن یا اصلا براشون عادیه بابا نشون دادن یک سری فرنگ ها و گناه ها باعث میشه قبح اون کار ریخته شود و به صورت یک کار عادی بین آدما رواج پیدا کند.

آره جا داشت گریه کرد که تو انقلابی که انقدر شهید دادیم بعد سی سال سینمامون به جای این که تبلیغ تقوا و ایمان کنه تبلیغ گناه و روابط ناشایست می کنه

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

امام حسین آبروی دو عالم است.

به نظرم آن جوابی که خدا به فرشتگان در هنگام خلقت انسان داد وقتی که فرشتگان گفتند می خواهی موجودی خلق کنی که بر روی زمین فساد کند روز عاشورا بود که من چیزی می دانم که شما نمی دانند

در بین انسان ها شخصی هست که تمام دار و ندار خود را در یک روز برای خدا می دهد و این کار را با اختیار انجام می دهد.

چقدر خوب است که انسان بعد از محرم رنگ و بوی امام حسین بگیرد یعنی حد اقل نمازش را بهتر بخاند، قرآن بیشتر بخواند،دعا و استغفار بیشتر کند چون امام حسین در روز تاسوعا وقتی تبل جنگ زدند حضرت عباس را فرستاد تا یک روز دیگر وقت بگیرد تا امام حسین بتواند بیشتر نماز و قرآن بخاند و گفتند من نماز و قرآن را بسیار دوست دارم

کاش از فردا حد اقل دوصفحه از قرآن را به صورت مستمر بخانیم که سال بعد محرم یک ختم قرآن کرده باشیم...

 

 

هی هی هی...

چقدر غمگین کننده است که عاشورا گذشت امام حسین شهید شد و به ظاهر مرد ولی او زنده کننده هر دل مرده است

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

امشب شب تاسوعا بود رفتیم هیت حاج ماشالاه با علی و حمید واقعا امام حسین زنده کنندس از اول محرم در انتظار شت تاسوعا بودم ی حاجت دارم امید دارم حضرت عباس حاجتم بده اخه تو بچگی حضرت عباس ی حاجت بزگم داده بود، بین الحرمین خودم دیدم که قمر بنی هاشم ی نفر شفا داد و راه رفت

به نظرم روز عاشورا هر کسی ی نماینده داشت و نماینده امیر المومنین عباس بود نماینده پیغمبر علی اکبر بود و نماینده حضرت زهرا حضرت زینب بود چون عباس خصوصیاتش خیلی شبه علی علیه السلام هست

بگزریم وسط سینه زنی بود من تاسالای قبل بیشتر سینه زنی هارو نگاه می کردم و لذت می بردم چون فلسفه ای براش پیدا نمی کردم بیشتر سعی می کردم فکر کنم و اشک بریزم ولی امسال به صورت اتفاقی مجبور شدم که سینه بزنم خیلی هم سنگین دیدم بابا اینجا دیگه چه دنیاییه فکر کردم دیدم چقدر احمق بودم ما وقتی یک نفر دوست داریم سعی می کنیم با یکسری کار های نمادین این علاقه خودمون بروز بدیم بعضی وقتا با صوت میگیم دوست دارم بعضی وقتا با نگاه بعضی وقتا با هدیه و یا هر کار دیگر.

علاقه یک پیوند و علقه ای بین ما و محبوب بر قرار میکند که باعث می شود رفتار و کار های ما نیز شبیه او شود به نظرم در سینه زنی هم همین جوریه مثل اشک ریختن که یک نماده که ما پیون محبت آمیز بین خود و معشوق برقرار می کنیم که باعث دوری ما از گناه و نزدیکی ما به کار خیر همچون محبوب میشود همان جور که بیان می کند علی حبه جنه... دوست داشتن علی چون سپری ما را محافظت می کند

ما آن بزرگوار دوست داریم چون رنگ خدایی دارد و در اصل علاقه ما به او علاقه ما به خداس و باعث تقرب می شود

مسخرس در باب عشق و محبت بحث عقلی کردن

جالبه آدم وسط هیت تصور میکنه که پاک پاک شده و می تونه دیگه خوب باشه واقعا انسان از خواب غفلت بیدار میشود کمی به خودش می نگرد که کجا هست و چه کرده

امشب تو همه هیتا میگن

ای اهل حرم میرو علمدار نیامد

ای اهل حرم میر علمدر نیامد

علمدار نیامد علمدار نیامد

اون حیاطی ها میگن

سقای حسین سید و سالار نیامد

علمدار نیامد علمدار نیامد

بعضی وقتا فکر می کنم اون کسی که سید الشهدا و ابوالفضل العباس نداره چی داره تو زندگی که باهاش عشق و حال کنه....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

امشب بعد از کار فراوان و خستگی به علت عملگی برای تخلیه چهار تن بار از پشت یک خاور دیر شده بود نشد مثل شب های قبل برم آقا ماشاالله با حمید بودیم و اومدیم به سمت خونه خیلی گشنه و بی حال بودم قرار شد بریم ی جا غذا بخوریم رفتیم کبابی ولی همین که سفارش دادیم و نشستیم احساس بدی بهم دست داد دوست نداشتم کسی مارو از پشت پنجره ببینه آخه امشب شب حضرت علی اکبر بود و همه بجه هیتی ها تو هیت شام میخوردن ما هم با لباس مشکی و ریش رفته بودیم تو رستوران داشتیم شام سفارش میدادیم واقعا احساس کردم کم توفیق شدم به قول حمید یادم نمیاد تو محرم رفته باشیم رستوران آخه آدم انقدر بی توفیق می شود که شب حضرت علی اکبر جوان مرد حسین اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا الی رسول الله حتی شام هیتم گیرش نیاد اونم تو تهرون...

واقعا احساس بدی بهم دست داده بود چون من که از هیت امام حسین چیزی نمیفهمم ولی اون چیزی که با گوشت و پوست و خونم از هیت درک میکنم شام بود که اونم بهم نرسید شام رستوران با این که تقریبا خوشمزه بود اصلا بهم نچسبید رفتیم بیریون گفتیم انقدر میگردیم تا ی هیت پیدا کنیم رفتیم مسجد علوی با این که دیر شده بود ولی به سینه زنی و روضه مختصری رسیدم، دلم راضی شده بود

تو شور آخر مجلس ی دیونه رو دیدم که اون وسط داره سینه میزنه یاد دیشب افتادم که ی دیونه هم اونجا داشت خیلی خوب سینه میزد با خودم تصور کردم که نگاه کن این مجلسه چیز خاصی که نیست حتی یک دیوانه هم شرکت میکند حتی بهتر از من عزاداری میکنه پس ارزش خاصی ندارد اون جایی باید رفت که هر عاقلی هم نمی تواند بیاید مثل یک کلاس سطح بالا...

سریع از گفته خود پشیمان شدم که چقدر کم عقلم، نادان ببین آقا اباعبدالله الحسین چقدر توانمند و بزرگواره که می تواند یک مجلسی طراحی کند که هر کسی با هر قدر شعور و فهم از آن استفاده عالی و کافی کند مثل قرآن،تو مجلس امام حسین حتی من دل مرده گناه کارم می توانم زنده شوم و استفاده کنم چه برسد به آن فردی که از نعمت عقل مادی کم بهره است که بهتر از من با عقل گناه کار است

خدا نعمت محرم و صفر از ما نگیر

الهم اجعلنا مع محمد و آل محمد فی الدنا و الاخره

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی
ادوارد گیبن (مورخ انگلیسی و نماینده ی پارلمان)
 
"در یک عصر و زمان دور,صحنه ی غم انگیز و شهادت حسین, حتی بی تفاوت ترین خواننده را بیدار خواهد کرد. "
(کتاب زوال و برافتادن امپراطوری رم,لندن 1911,چاپ 5 صفحه 391,392)


ماهاتما گاندی (سیاستمدار و رهبر هند 1948-1869)
"به عقیده ی من پیشرفت اسلام به دلیل استفاده ی پیروانش از شمشیر نیست, بلکه نتیجه ی فداکاری بی نظیر حسین ,معصوم بزرگ می باشد. من از حسین یاد گرفتم چگونه پیروزی بدست بیاورم باوجود تحت تسلط بودن."


چالز دیکنز ( خاورشناس مجارستانی 1921-1850)
"اگر نبرد حسین برای رسیدن به آرزوهای دنیوی بوده...من نمیفهمم چرا حسین خواهر و همسر و بجه هایش را با خود برد. پس این ثابت میکند که فداکاری او فقط به خاطر دین اسلام بوده است."


دکتر ک.شل دراک
"همه ی دلاوران ,مرد و زن, همه آگاه بودند که نیروی دشمن نه تنها آماده ی جنگ کردن بودند بلکه آماده ی کشتن بودند. با این حال از آب دادن به بچه ها در زیر آفتاب سوزان و روی شن های گداخته خودداری کردند با وجود این هیچکس از یاران برای یک لحظه هم که شده سست نشد. حسین همچنان به همراهی اندکی پیش رفت , نه برای جلال و شکوه, نه برای قدرت و ثروت, بلکه برای بزرگترین فداکاری , و فرد فردشان دلیرانه و بدون شانه خالی کردن با وجود بزرکترین نا برابری مقابله کردند."


انتونیو بارا (محقق و کشیش مسیحی)
" اگر حسین به ما تعلق داشت در هر قسمت از زمین یک پرچم و مناره برافراشته میکردیم و و مردم را به مسیحیت دعوت میکردیم.....
...هیچ حادثه ای چه در زمان کنونی و چه در گذشته در تاریخ بشر اتفاق نیفتاده که توانسته باشد بیشتر از شهادت حسین در جنگ کربلا ناراحتی و تاسف و دلسوختگی ایجاد کند."
(کتاب حسین در نظر مسیحیت)


توماس کارلیل( تاریخدان اسکاتلندی 1870-1812)
"بهترین درسی که ما از حادثه ی غم انگیز کربلا میگیریم این است که حسین و همراهانش عقیده ی محکم به خدا داشتند. آنها نشان دادند که شناخت حق و باطل به تعداد طرفداران نیست. حسین , با وجود اینکه کم طرفدار بود به پیروزی رسید و این پیروزی مرا به حیرت انداخت!"


ادوارد جی.برون( پروفسور دانشگاه کمبریج 1926-1862)
"...یادآوری از زمین خون آلود کربلا, آنجایی که نواده ی پیامبر خدا افتاد, آنجا مصیبت دید و تشنگی کشید, و با بدنهای به قتل رسیده یاوران خود روبرو شد, کافی است که از آن زمان تا حال عمیق ترین احساسات و غیر عقلانی ترین غم و تجلیل روحی را حتی در بی اشتیاق ترین و بی پروا ترین افراد ایجاد کند تا حدی که درد, خطر و مرگ ناچیز شمرده شود."
(کتاب تاریخی ایران. لندنو ص 227)


ایگنز گلد زیهر ( خاورشناس مجارستانی 1921-1850)
"گریه و عزاداری برای مصیبت ها و شکنجه های وارد شده بر فامیل علی (منظور حسین و اصحاب او میباشد) و بر اصحابشان , چیزهایی است که راهیان باوفای حسین نمیتوانند از آن دست بردارند."
(معرفی ایدئولوژی و قانون اسلامی. برینستون. 1981. ص 179)
 

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی