اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

این وبلاگ ابتدا برای درس کاربرد کامپیوتر در مدیریت فعال شد زیرا وبلاگ ده نمره داشت
ولی دیدم فرصت خوبی هست نکته های جالبی که در زندگیم دیدم را بنویسم.
احتمالا به موضوع خاصی پرداخته نشود و هر آنچه به دل آید می نویسم زیاد هم انگیزه ای در گسترش وبلاگ ندارم چون بیشتر حرف دل هست و حرف دل هم برای اهلشه نه برای همه.
اسم وبلاگ هم هست اواب به معنی کسی که زیاد رجوع می کند و باز می گردد برای امثال منه که چند وقتی غافل میشیم و سرگرم دنیا و حواسمون به خودمون نیست، بعد یک محرمی رمضونی چیزی می شود امام حسین دوباره گوشمونو می گیرد و برمون می گرداند«خدایا امام حسین را تا آخر از من یکی نگیر که...» 313 هم که آرزومه؛می خندی؟ خوب چیه؟ آرزو بر جوانان عیب نیست!!!!!
راستی احتمال غلط املایی و بی دقتی هم زیاد داره«اگرم تذکر بدین ممنون می شوم» از اول دبستان املام ضعیف بود شمام به بزرگی خودت ببخش و جان مطلب را بگیر.
این عکس هم برای حرم حضرت رضا می باشد انشاالله خدا قسمت کند بریم زیارت با معرفت.
یا علی

باقری 2

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

این سوال از بعد از انتخابات بدجوری ذهنم درگیر کرده که چه شد جریان انقلاب به اینجا رسید که مردم تا این حد از گفتمان انقلاب فاصله گرفتند، امشب احساس میکنم حد اقل یکی از عوامل تاثیر گزار این جدای را در رابطه نسل سوم انقلاب شناسای کردم، دقیقا سالش یادم نمیاد ولی من راهنمایی بودم حدود 10،12 سال پیش یک جریان در سریال های صدا و سیما راه افتاد که من اسمش می زارم «لمپنیزم کور» شروعشم با سریالی بود که خشایار مصطوفی سرایدار یک ساختمان بود در ادامه این مجموعه های آقای کاوسی اومد و بعدم مهران مدیری جریان به اوج خودش رساند و حالا هم داره ادامه می دهد ولی دیگه ذائقه مردم از آن هم گزشت و نیاز به سریال جنسی دارند، در توضیح ادعای خود باید بگویم که مفاهیم اسلامی جنسش از دغدغه مندی و آگاهی است و اصلا بر بستر غفلت و بی خیالی پیاده شدنی نمی باشد معید حرفم هم آیه های زیاد قرآنی در مورد لهو و لعب یا حرمت اعمال غفلت زا مثل شراب، موسیقی، رفص و... می باشد که این جور اعمال از جنس غفلت یا به اصطلاح خودمونی تر لش بازی است.

خودم اون زمان نوجوانی ساده بودم یادم هست که هر شب تمامی بچه های مدرسمون می شستیم خانه این سریال ها را با دقت فراوان نگاه می کردیم و سعی می کردیم فردا ادای این بازی گران را در بیاریم، تازه اگر مفاهیم بد و غیر اخلاقی مثل دروغ گویی، مسخره کردن، دو رویی، محرم و نامحرم، بی ادبی به بزرگتر و... به ما یاد نمیدادن، حد اقلش این بود ماهیت و ارزش جدی بودن زندگی را در ذهن ما کاستند. یکی از معضلات جدی که من همیشه در سر کلاس های بچه ها با آن روبرو هستم و تلاش می کنم این ذهنیت را عوض کنم این است که بچه ها اصلا زندگی را جدی نمی گیرند حد اکثر جدی بودن آنها در مادیات دنیا است که این ناشی از همین غفلت زدگی می باشد، از این جلو تر برویم در قرآن علت این که کفار راه اشتباه را می روند این است که آنان به روز قیامت ایمان ندارند این ایمان نداشتن به روز قیامت به چه معنی است؟ یعنی برای اعمال خود پاداش و عقابی متصور نمی باشند، خودمونی بگم یعنی زندگی را کشکی می دانند. خوب آیا واقعا این جور سریال های با غفلت زیادی که به ما تحمیل می کردن ما را نادانسته و ناخاسته به سمت این کشکی دانستن زندگی نمی بردند؟ ببینید خدا بندگانی رو میخاد که برای خدا تصمیم بگیرند و سفت پای این تصمیم خود ایستادگی کنند ما با این جور برنامه بچه هامون که حالا جونای کشور می باشند را به سمت مسخره بازی شوخی گرفتن زندگی بردیم.

علت آن که حسن باقری ها اینگونه جنگ را اداره کردن، امثال حاج احمد ها این گونه مردانه جنگیدند این بود که لحظه لحظه زندگی خود را جدی دانستند و احساس کردند برایش باید پاسخ گو باشند و زندگی و اعمال خود را کاملا جدی می دانستند امشب 3 قسمت دیگر از فیلم حسن باقری را دیدم واقعا کار عالی و تکان دهنده ای است ولی خیلی درد دارد که در آن دوران به جای اینکه این گونه الگو ها را برای نوجوانان بسازیم و نو جوانان سعی کنند ادای این سرداران جوان را در بیاورند خشایار و بهروز خالی بند را الگوی جوانان ساختیم این واقعا درد دارد به قول حسن باقری« آخه این چه بدبختی که ما توش گیر کردیم» که من به ظاهر حزب اللهی تازه دارم از جنگ اطلاعاتی دست و پا شکسته بدست  می آورم در کتاب های ما کسی از جنگ نمی گفت، معلمین ما به جنگ به صورت یک دوران سیاه نگاه می کردن و تنها کاربرد جنگ این جمله ی کلیشه ای هست« چگونه می توانی پاسخ خون شهدا را بدهی» ولی واقعا مفهوم این جمله را نه می فهمیدیم و نه می فهمیدن ولی روزی خواهیم فهمید که فهمیدن سودی ندارد....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی