اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

این وبلاگ ابتدا برای درس کاربرد کامپیوتر در مدیریت فعال شد زیرا وبلاگ ده نمره داشت
ولی دیدم فرصت خوبی هست نکته های جالبی که در زندگیم دیدم را بنویسم.
احتمالا به موضوع خاصی پرداخته نشود و هر آنچه به دل آید می نویسم زیاد هم انگیزه ای در گسترش وبلاگ ندارم چون بیشتر حرف دل هست و حرف دل هم برای اهلشه نه برای همه.
اسم وبلاگ هم هست اواب به معنی کسی که زیاد رجوع می کند و باز می گردد برای امثال منه که چند وقتی غافل میشیم و سرگرم دنیا و حواسمون به خودمون نیست، بعد یک محرمی رمضونی چیزی می شود امام حسین دوباره گوشمونو می گیرد و برمون می گرداند«خدایا امام حسین را تا آخر از من یکی نگیر که...» 313 هم که آرزومه؛می خندی؟ خوب چیه؟ آرزو بر جوانان عیب نیست!!!!!
راستی احتمال غلط املایی و بی دقتی هم زیاد داره«اگرم تذکر بدین ممنون می شوم» از اول دبستان املام ضعیف بود شمام به بزرگی خودت ببخش و جان مطلب را بگیر.
این عکس هم برای حرم حضرت رضا می باشد انشاالله خدا قسمت کند بریم زیارت با معرفت.
یا علی

یکی از راه هایی که می توان با آن بر ذهن جامعه یا افراد تسلط پیدا کرد تغییر ملاک های ارزیابی افراد، بر اساس نظر و تئوری خود است  به نظرم مبنای تمام بازاریابی نیز همین است.

مثلا الان مبنای ارزیابی جوانان از دیگران نوع لباس پوشیدن، پولی که فرد دارد و یا مبنای ارزیابی گروهی دیگر پست و مقام است که آدمهایی که مقام سیاسی یا اجتماعی بیشتری دارند را بیشتر تحویل می گیرند یا مبنای ارزیابی گروه دیگر که خود را به اصطلاح با شعور می دانند مدرک تحصیلی است

غرب آن زمان توانست ما را به دنبال خود بکشد بدون هیچ زوری که مبنای ارزیابی ذهنی کلی جامعه ما را با انجام تبلیغات تغییر داد، بدون هیچ جبری ما داوطلبانه دنبال غرب دویدیم به نظرم دقیقا همین ریشه تهاجم فرهنگی است.

این فقط در فرهنگ نیست علم هم همین است استاد ما حال میکند مقاله ISI دارد دقیقا بر اساس معیار های غرب حرکت کرده و برای آنها بدون هیچ هزینه ای دارد کار میکند

یا فیلم ساز ما می گوید من نوبل دوست دارم بگیرم و...

ما اون زمان می توانیم گفتمان انقلاب اسلامی را رواج دهیم که ملاک ذهنی و عملی جامعه را «ان اکرمکم عند الله اتقاکم» قرار دهیم یعنی به کسی نمره ی بیشتر بدهیم که با تقوی تر باشد و جامعه دننبال کسی بدود که تقوی بیشتری داشته باشد نه صرفا پیشرفته اقتصادی و یا...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

یک سوال مهم همیشه تو ذهن ما هست که چه انسانی با ارزش تره؟؟؟

پول؟ علم؟ زیبایی؟ تقوی؟ ایمان؟ دین؟ خانواده؟ ملیت؟

برای این سوال در طول تاریخ جوابای مختلفی داده شده و هر کدوم ما حتی به صورت نا خدا آگاه هم که شده ی جوابی تو ذهنمون به این سوال دادیم و انسانا رو بر اساس اون می سنجیم

استاد شهید مطهری هم جواب جالبی به این سوال داده که ارزش انسان ها به اندزه ارزش اون دردی که دارن هست

یکی درد شکم داره ارزشش معلومه یکی درد خانواده داره یکی درد جامعه بشری و ...

این وبلاگ برام خیر زیادی هم نداشته باشه فهمیدم که بعضی انسان ها هستند که دردشون دیگرانه و ارزششون زیاده آخه ما معمولا  دردمون خودمونه حالا علمی، پولی، اخلاقی و...

 

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

خیلی برام اتفاق میفته یک شب که میرم مسجد می بینم عکس یکی از پیرمردای مسجدمون زدن که به رحمت خدا رفت...

تنم می لرزه چندتا خاطره ازش میاد توذهنم وقتی بچه تر بودم تکبیر که می گفتم فلانی فلان کار کرد یا...

این چند وقت اخیر از نزدیک شاهد توی قبر گزاشتن چندتا از فامیلای نزدیکمون بودم حتی کمکم کردم

واقعا مرگ برای ما مردس لحظه ای که فکر میکنم انبوهی از خاطرات بد و خوب از زندگی هر کدومشون میاد تو ذهنم ولی همش تموم شد دیگر هیچ جوره نمی تواند اون خاطراتی که ازش تو ذهنم مونده را تغییر دهد محضر الهی هم اینگونه است دیگر فرصتی برای جبران نیست

ما اگه واقعا به مرگ یقین داشته باشیم بیشتر کار های که الان انجام میدیم و انجام نمیدیم

نمیدونم چرای این احساس برام نمی مونه که منم یک روزی قرار هست جای او بخوابم شاید برای اینه که خدا فرموده انسان جهوله اینجوری میشه...

خدایا این یک نشانه خودت برای تذکر ماست قلب ما را زنده نگه دار که این تذکرات را بشنود

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

آداما چند گروهند...

بعضی وقتا نمی فهمی چی شد...

خاست قلبی تو هم این نیست...

به مرور زمان نمی فهمی ولی یک باره می بینی تغییر کردی یا تغییر کرده...

در این تغییر ابزار ها و انسان ها نیز دخیلند ایشالاه از روی خیر خواهی دخیل باشند...

بعضی آدما با بعضی اخلاقیات اصلا نمیتونن کنار بیان شاید خط قرمزاشون باشه...

پایان این مسیر یک دو راهی هست...

تشکر فراوان از آن عزیزانی که واقعا لطف دارند ایشالا هیچ وقت ....نشود

رفیق نه به دست ما پیدا می شود بلکه یک لطف خدایی است

بزرگی بعضی ها اصلا در ظاهرشان معلوم نیست شاید انقدر بزرگ هستند که چشم های کوچک توان دیدن آنها را ندارد

 

 

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

ایام امتحانا است و همه در دانشگاه مشغول درس خوندنن بهتره بگیم فرقون پرکردن هستن

ایمام امتحانا همیشه این فکر در ذهنم هست که نگاه کن ما برای چندتا امتحانی که آخرشم هیچ چیز نیست چقدر تلاش می کنیم و خودمون قبلش آماه میکنیم که نتیجه خوبی سر جلسه بگیریم ولی زندگی ما مالامال از امتحان، روزی چند با خدا برگه امتحان میزاره جلمون ولی معلوم نیست چجوری بهش جواب میدیم اصلا خودمون آماده نمی کنیم که هیچ معمولا سیاه یا سفید برگه رو پس میدیم

این نشون میده که ما واقعا چقدر برای خدا و امتحاناش اهمیت میزاریم و خودمون آماده می کنیم

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

زمانی که نظری که در باره نمودار درختی بود دیدم سریع یاد شب امتحان افتادم چون ما عادت کردیم شبای امتحان یک نمودار درختی بزرگ بکشیم و بشینیم همچون یک بز حفظش کنیم

بارها به رفیقای هم اتاقیم گفتم اگه این استاده مرده و ادعا میکنه خیلی چیز به ما یاد داده، فقط اجازه بده این نموداره رو بیارم سر جلسه نامردم 100 نگیرم!

به نظرم یک اشکال اصلی که تو این نظام درس خوندن دانشگاه داریم اینه که خیلی مطلب یاد میگیریم ولی عمقش کمه و نمیفهمیم و اصلا روش فکر نمیکنیم. بعد هم مجبور میشیم نمودار درختیشو بکشیم تا بتونیم یه فهم اولیه و ساده ازش داشته باشیم. شاهد ادعام هم اینکه بارها شب امتحان برام اتفاق افتاده از اون دوستم که داره درس برام توضیح میده و معمولا نمره 100 هم میگیره یک سوال مفهومی که می پرسم، جواب میده: «من نمیدونم؛ تو کتاب این جوری نوشته!»

واقعا کیفیت درس خوندنمون خیلی کمه

به نظرم جا داره تو درس رفتار سازمانی، اصول مدیریت، روانشناسی کار، استراتژیک و... به جای این که 100 تا نظر مختلف بخونیم و حفظش کنیم و الان هیچی ازش یادمون نباشه، فقط چندتا مفهوم اساسی رو بخونیم، اما حسابی روش عمییق شیم، فکر کنیم، خلاقانه نقد کنیم و به فکر طراحی یه مدل متناسب با نیاز خودمون و جامعه مون باشیم.

به نظرم بیشتر دونستن به معنای تلنبار کردن مطالب پراکنده و اغلب به دردنخور، هنر نیست. در مدیریت این هنره که چیزای رو که میدونی فهمیده باشی و بتونی ازش دفاع یا نقد کنی و در آخر هم عملی و اجراییش کنی.

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

اربعین رفته بودیم با برو بچ کربلا خیلی حرفا دارم که بنویسم ولی حیف که این امتحانا نمیزارن  ولی سفر خیییییلی باحالی بود

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان  می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی   می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند.   ای کاش به خود می آمدند.  از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود  نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ...  ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.  مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم  صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود  مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .

و السلام؛

محمد ابراهیم همت

                                                    

 جمال نورانی حاج ابراهیم همت فرمانده تیپ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله صلوات بفرست: 

به چشماش نگاه کن که انگار جلوت واساده داره می‌گه جوان...

واقعا هنوزم نمیشه به چشماش خیره شد

چون این چشمانی بوده که شبهای زیاده گریون برا خدا بوده و روز های زیادی از گناه تقوی پیشه کرده

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در جهان واقعی دو مفهوم اصلی داریم که تاثیر و تاثر فراوانی نسبت به هم دارند

1- مفهوم و حقیقت که سرچشمه می گیرد از اندیشه، ایدولوژی و مکتب

2- ساختار که ابزار حرکت و پیشبرد آن ایدولوژی و حقیقت است

این یک امر واضح عقلی است که ساختار زاده و خلق شده توسط آن مفهوم می باشد و متناسب و تربیت شده مکتب و ایدولوژی است

نظر من یک اشکال اصلی که در کشور با آن روبرو هستیم این است که ما یکسری ساختار ها که تولید شده مکتب دیگری است آورده ایم و در کشور فعال کرده ایم مثل بانک،دانشگاه، مدرسه، فروشگاه یا هزاران سازمان دیگر، خوب این نیز واضح است که حقیقت و مفهومی که این سازمان را بوجود آورده است اصلا با مکتب ما سازگاری ندارد و این باعث ایجاد چالش در کشور و سازمان می‌شود و بد تر و خطرناک تر این است که این سازمان متناسب با مفهوم و فلسفه خود تولید مفهوم و محتوی می کند یعنی کار برعکس می شود که سازمان مفوهم و محتوای خود را در ذهن خروجی خود القا می کند آن وقت ما می بینیم که هرچقدرم دین زندگی برای بچه های خود می‌گوییم خروجی آدم کاملا سکلار است خروجی انسانی منفعت طلب است ما هیچ وقت نمی توانیم دو مفهوم ایثار و کنکور را کنار هم جمع کنیم ما با سیستم نمره نمی توانیم مفهمو زکات علم را وارد کنیم یا در بانک که بر اصل سود بیشتر که زاده تفکر غرب است مفهوم قرض الحسنه را سوار کنیم در فروشگاه زنجیره ای نمی شود در قالب کلان اسراف نکرد یا تنوع طلب نشد که اینها کاملا با مکتب ما سازگاری ندارد

آن وقت آن استاد عزیز در منابع انسانی تلاش می کند که بهره ور فلان بانک را افزایش دهد که به اسلام خدمت کند...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

عمر ما داره به سرعت میگذره ولی...

باید یک روزی دیگه تصمیم نهایی را بگیریم

الان حدود چهار سال از ورود ما به دانشگاه گزشت ولی...

گاهی وقتا ما بیشتر به فکر اصلاخ جامعه و دیگرانیم و خودمون تقریبا فراموش می کنیم

اگه ما تو بسیج یک حرکت به ظاهر خدا پیغمبری انجام دهیم ولی بعدش تو نماز خوندنمون تغییر ایجاد نشه باید در مورد اون کارمون شک کنیم بدتر از این اون زمانیه که سر نماز هم داریم درباره کارایی که میخواهیم برا بسیج انجام دهیم فکر میکنیم واقعا گاهی اوقات کار خوب برای ما میشود حجاب...

باید هر چقدرم که سرمون شلوغ می شود یک فرصتی برای خلوت کردن با خدا اختصاص دهیم در غیر این صورت یک دفعه چشممون باز می کنیم میبینیم چقدر دور شدیم

باید قیامت و کار کردن برای فقط وفقظ خدا همواره برامون متذکر باشد مگر نه نیات شیطانی در دلمون نفوذ می کند

به قول آن عزیز شیطان دور قلب ما طواف می کند تا یک راهی برای نفوذ پیدا کند و ما را زمین زند

خدای ما کسی جز تو نداریم کمکمون کن...

خدایا...

خدایا...

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی