اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

این وبلاگ ابتدا برای درس کاربرد کامپیوتر در مدیریت فعال شد زیرا وبلاگ ده نمره داشت
ولی دیدم فرصت خوبی هست نکته های جالبی که در زندگیم دیدم را بنویسم.
احتمالا به موضوع خاصی پرداخته نشود و هر آنچه به دل آید می نویسم زیاد هم انگیزه ای در گسترش وبلاگ ندارم چون بیشتر حرف دل هست و حرف دل هم برای اهلشه نه برای همه.
اسم وبلاگ هم هست اواب به معنی کسی که زیاد رجوع می کند و باز می گردد برای امثال منه که چند وقتی غافل میشیم و سرگرم دنیا و حواسمون به خودمون نیست، بعد یک محرمی رمضونی چیزی می شود امام حسین دوباره گوشمونو می گیرد و برمون می گرداند«خدایا امام حسین را تا آخر از من یکی نگیر که...» 313 هم که آرزومه؛می خندی؟ خوب چیه؟ آرزو بر جوانان عیب نیست!!!!!
راستی احتمال غلط املایی و بی دقتی هم زیاد داره«اگرم تذکر بدین ممنون می شوم» از اول دبستان املام ضعیف بود شمام به بزرگی خودت ببخش و جان مطلب را بگیر.
این عکس هم برای حرم حضرت رضا می باشد انشاالله خدا قسمت کند بریم زیارت با معرفت.
یا علی

۲۲ مطلب با موضوع «از دل» ثبت شده است

امشب شب انتخابات است، انتخابات ریاست جمهوری ولی این دوره با دو دوره قبل که من یادم هست خیلی فرق می کند، این دوره واقعیتش برای هر سلیقه ای کاندیدایی موجود می باشد، از حزب اللهی اسلام ناب گرفته تا سبزی چی فتنه گر، بنابر این وقتی آدمها را نگاه می کنم تو تگاه اول حدث میزنم که این بنده خدا به کی رای میده و معمولا درست در میاد، دوست دارم فرصت کنیم تحلیل و پیش بینی برای انتخابات داشته باشم ولی بیشتر ترجیه میدم در مورد موضوع بنویسم.

راستش امشب در خانه نشسته بودم تلفنم پشت سر هم زنگ می خورد و با این و اون بحث می کردم که چرا باید به جلیلی رای داد یکی طرفدار قالی بود یکی طرفدار موسوی ویکی هم طرفدار روحانی باید متناسب با هر کسی استدلال می کردم، این چند وقته فهمیدم که کمی در بحث تند می شوم و این در کل به ضررمه امشب سعی می کردم در خونسردی کامل با این و اون بحث کنم نتیجشم خدایش خوب بود.

تلفنام که تموم شد احساس کردم از سمت تجریش سر و صدا زیاد میاد، آخه امشب شب انتخابات است و کارناوال های انتخاباتای راه افتادن؛ راهی خیابان شدم، رفتم به سمت میدان تجریش برام یک حس کاملان به قول دوستان روشن «نوستالژیک» داشت آخه این سومین انتخاباتی بود که داشتم کاملا از نزدیک تجربه می کردم.

یادم هست سال 84 من بسیجی مسجد اعظم تجریش بودم خودم رفته بودم ستاد احمدی نژاد تو تجریش تاسیس کرده بودم و شده بودم مسول ستاد تجریش احمدی نژاد، از کوچه زغالیا سیرش می گرفتیم و شب تا صبح تمام شمرون عکس احمدی نژاد می چسبوندیم، مخ رفقا رو هم میزدم که بیان کمک، هنوز که هنوزه دوستان که بهم میرسن میگن: «یادت مخ مارو میزدی میومدیم سریش مالی حالا جواب بده» خیلی حال میداد یادم هست ی پول اندکی جمع کردیم و یک تبلیغ درست کردیم که روش عکس اسکلت بود و اون تبلیغ پخش کردیم تو خیابونای تجریش هی هی هی هی....

یادش بخیر اون دوران واقعا من به شخصه خیلی پاک و صادق کار می کردم و از جون و دل مایه میزاشتم گذشت چهار سال آقای احمدی نژاد باتمام بالاو پایین ها کشور تموم شد؛ سال 88 هم به همین صورت ستاد مردمی احمدی نژاد تو تجرش راه انداخته بودیم ولی سال 88 یک شور و نشاط دیگه ای داشت خیابونا شبا پر آدم می شد معمولا همه مخالف ما پودن یادم هست شبا که میرفتم تبلیغ خیلی دلم می گرفت چون بیشتر مخالف بودند و واقعا بد جوری ظاهر می شدند بیشتر دنبال بزن و برقص بودند و علیه احمدی نژاد فحش می دادند و از موسوی حمایت می کردند یادم بعضی شب ها خیلی مایوس می شدم یادم هست مثل امشبی یک طرف میدان تجریش ما احمدی نژادیا جمع شده بودیم و دکتر دکتر می کردیم و با چیز چیز اونارو مسخره می کردیم و اون ور خیابون هم اونا بودن و دکتر ماره با حموم نرفتن مسخره می کردند اصلا فضای خوبی نبود یک ماشین می دیدم که عکس احمدی نژاد چسبونه کلی حال می کردم؛ تا این که فتنه شد و ......................................................................................................

اگه وقت کردم یک بار مفصل می نویسم که چه شد و چه دیدم تو همین تجریش.

امسال هم رفتم تجریش مهدی حسین جاویدان دیدم شور نشاط خیلی کمتر بود تقریبا همه طرفدار روحانی بودند ولی راستش اینا احساس نمی کردم برای تبلیغ اومده بودند اومده بودند تا فضای پیدا کنند که لش بازی در بیارند ولی جو امنیتی سنگینی بود کار خاصی نمی تونستند بکنند بندگان خدا خیابون پر از بسیجی و پلیس بود....

خدایش نگاه کن عمر چقدر سریع میگزرد انگار دو روز پیش بود که داشتیم از احمدی نژاد با جون دل حمایت می کردیم و حالا باید به همه بگیم که به پیر به پیغمر این جلیلی احمدی نژاد نیست و از اون آدم تر است

ولی همه اینها بازی خدا است که ببینه من چه می کنم امشب فکر می کردم که مثل برق باد دوران احمدی نژاد گزشت ولی من به چه رسیدم در این زندگی؟ آیا تقوی بیشتری به دست آوردم؟ آیا از نظر معنوی رشدی کردم؟ به جای این هشت سال سرمایه که خرج کردم ولی جوابی که به خودم می دادم اصلا راضی کننده نبود، تاسف بار بود، گریه آور بود....  الذین ضل سعیهم فی الحیات دنیا و یحسبون انهم یحصنون صنعا.... خدایش به هیچی نرسدم که بخام.....

از خدا میخام کمکم کنه، این جوره که پیش میرم ....

خدایا تقوا به ما بده....

خدایا کمکمون کن بتونیم دینمون به انقلاب اسلامی ادا کنیم...

هی هی هی....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

چند وقتیه دوباره خیلی کارام زیاد شده این جوری راضی نیستم زیاد

ماه رجب شروع شده این دنیای مدرن انقدر آدم سرگرم خودش میکنه که اصلا آدم نمی فهمد رجب کی اومد و کی رفت اعتقادم بر اینه که خدا این سه تا ماه قرار داده که انسان کمی به خودش برگرده و آدم شود عمر لامسبم که مثل برق میگزه و آدم نمیفهمه چی شد

هنوز باورم نشده که دانشجو شدم به خودم نگاه می کنم و میبینم که سال بالای هستم

فقط خدا کنه جوابی برای این عمر که داره به غفلت میگزره فردا داشته باشیم

خدایا کمکم کن آدم شیم...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

یک عزیزی برام پیامک جالبی زده بود رمز نو شدن را باید آموخت و گرنه بهار یک فصل تکراریست ترکیب این پیامک با اون روایت نورانی که میگه آن روزی عید هست که در آن روز گناه نشه نکات جالبی به آدم میگه...

واقعا اون زمانی نوروز برامون عید میشه که نقطه شروع ترک یک عادت زشت یا شروع یک عادت پسندیده باشه

خدا توفیق بده...

 

ایشالا امسال برا هممون عید باشه...مخصوصا که فاطمیه است...

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

آداما چند گروهند...

بعضی وقتا نمی فهمی چی شد...

خاست قلبی تو هم این نیست...

به مرور زمان نمی فهمی ولی یک باره می بینی تغییر کردی یا تغییر کرده...

در این تغییر ابزار ها و انسان ها نیز دخیلند ایشالاه از روی خیر خواهی دخیل باشند...

بعضی آدما با بعضی اخلاقیات اصلا نمیتونن کنار بیان شاید خط قرمزاشون باشه...

پایان این مسیر یک دو راهی هست...

تشکر فراوان از آن عزیزانی که واقعا لطف دارند ایشالا هیچ وقت ....نشود

رفیق نه به دست ما پیدا می شود بلکه یک لطف خدایی است

بزرگی بعضی ها اصلا در ظاهرشان معلوم نیست شاید انقدر بزرگ هستند که چشم های کوچک توان دیدن آنها را ندارد

 

 

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

ایام امتحانا است و همه در دانشگاه مشغول درس خوندنن بهتره بگیم فرقون پرکردن هستن

ایمام امتحانا همیشه این فکر در ذهنم هست که نگاه کن ما برای چندتا امتحانی که آخرشم هیچ چیز نیست چقدر تلاش می کنیم و خودمون قبلش آماه میکنیم که نتیجه خوبی سر جلسه بگیریم ولی زندگی ما مالامال از امتحان، روزی چند با خدا برگه امتحان میزاره جلمون ولی معلوم نیست چجوری بهش جواب میدیم اصلا خودمون آماده نمی کنیم که هیچ معمولا سیاه یا سفید برگه رو پس میدیم

این نشون میده که ما واقعا چقدر برای خدا و امتحاناش اهمیت میزاریم و خودمون آماده می کنیم

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان  می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی   می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند.   ای کاش به خود می آمدند.  از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود  نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ...  ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.  مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم  صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود  مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .

و السلام؛

محمد ابراهیم همت

                                                    

 جمال نورانی حاج ابراهیم همت فرمانده تیپ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله صلوات بفرست: 

به چشماش نگاه کن که انگار جلوت واساده داره می‌گه جوان...

واقعا هنوزم نمیشه به چشماش خیره شد

چون این چشمانی بوده که شبهای زیاده گریون برا خدا بوده و روز های زیادی از گناه تقوی پیشه کرده

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در جهان واقعی دو مفهوم اصلی داریم که تاثیر و تاثر فراوانی نسبت به هم دارند

1- مفهوم و حقیقت که سرچشمه می گیرد از اندیشه، ایدولوژی و مکتب

2- ساختار که ابزار حرکت و پیشبرد آن ایدولوژی و حقیقت است

این یک امر واضح عقلی است که ساختار زاده و خلق شده توسط آن مفهوم می باشد و متناسب و تربیت شده مکتب و ایدولوژی است

نظر من یک اشکال اصلی که در کشور با آن روبرو هستیم این است که ما یکسری ساختار ها که تولید شده مکتب دیگری است آورده ایم و در کشور فعال کرده ایم مثل بانک،دانشگاه، مدرسه، فروشگاه یا هزاران سازمان دیگر، خوب این نیز واضح است که حقیقت و مفهومی که این سازمان را بوجود آورده است اصلا با مکتب ما سازگاری ندارد و این باعث ایجاد چالش در کشور و سازمان می‌شود و بد تر و خطرناک تر این است که این سازمان متناسب با مفهوم و فلسفه خود تولید مفهوم و محتوی می کند یعنی کار برعکس می شود که سازمان مفوهم و محتوای خود را در ذهن خروجی خود القا می کند آن وقت ما می بینیم که هرچقدرم دین زندگی برای بچه های خود می‌گوییم خروجی آدم کاملا سکلار است خروجی انسانی منفعت طلب است ما هیچ وقت نمی توانیم دو مفهوم ایثار و کنکور را کنار هم جمع کنیم ما با سیستم نمره نمی توانیم مفهمو زکات علم را وارد کنیم یا در بانک که بر اصل سود بیشتر که زاده تفکر غرب است مفهوم قرض الحسنه را سوار کنیم در فروشگاه زنجیره ای نمی شود در قالب کلان اسراف نکرد یا تنوع طلب نشد که اینها کاملا با مکتب ما سازگاری ندارد

آن وقت آن استاد عزیز در منابع انسانی تلاش می کند که بهره ور فلان بانک را افزایش دهد که به اسلام خدمت کند...

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

عمر ما داره به سرعت میگذره ولی...

باید یک روزی دیگه تصمیم نهایی را بگیریم

الان حدود چهار سال از ورود ما به دانشگاه گزشت ولی...

گاهی وقتا ما بیشتر به فکر اصلاخ جامعه و دیگرانیم و خودمون تقریبا فراموش می کنیم

اگه ما تو بسیج یک حرکت به ظاهر خدا پیغمبری انجام دهیم ولی بعدش تو نماز خوندنمون تغییر ایجاد نشه باید در مورد اون کارمون شک کنیم بدتر از این اون زمانیه که سر نماز هم داریم درباره کارایی که میخواهیم برا بسیج انجام دهیم فکر میکنیم واقعا گاهی اوقات کار خوب برای ما میشود حجاب...

باید هر چقدرم که سرمون شلوغ می شود یک فرصتی برای خلوت کردن با خدا اختصاص دهیم در غیر این صورت یک دفعه چشممون باز می کنیم میبینیم چقدر دور شدیم

باید قیامت و کار کردن برای فقط وفقظ خدا همواره برامون متذکر باشد مگر نه نیات شیطانی در دلمون نفوذ می کند

به قول آن عزیز شیطان دور قلب ما طواف می کند تا یک راهی برای نفوذ پیدا کند و ما را زمین زند

خدای ما کسی جز تو نداریم کمکمون کن...

خدایا...

خدایا...

 

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

امام حسین آبروی دو عالم است.

به نظرم آن جوابی که خدا به فرشتگان در هنگام خلقت انسان داد وقتی که فرشتگان گفتند می خواهی موجودی خلق کنی که بر روی زمین فساد کند روز عاشورا بود که من چیزی می دانم که شما نمی دانند

در بین انسان ها شخصی هست که تمام دار و ندار خود را در یک روز برای خدا می دهد و این کار را با اختیار انجام می دهد.

چقدر خوب است که انسان بعد از محرم رنگ و بوی امام حسین بگیرد یعنی حد اقل نمازش را بهتر بخاند، قرآن بیشتر بخواند،دعا و استغفار بیشتر کند چون امام حسین در روز تاسوعا وقتی تبل جنگ زدند حضرت عباس را فرستاد تا یک روز دیگر وقت بگیرد تا امام حسین بتواند بیشتر نماز و قرآن بخاند و گفتند من نماز و قرآن را بسیار دوست دارم

کاش از فردا حد اقل دوصفحه از قرآن را به صورت مستمر بخانیم که سال بعد محرم یک ختم قرآن کرده باشیم...

 

 

هی هی هی...

چقدر غمگین کننده است که عاشورا گذشت امام حسین شهید شد و به ظاهر مرد ولی او زنده کننده هر دل مرده است

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی

امشب شب تاسوعا بود رفتیم هیت حاج ماشالاه با علی و حمید واقعا امام حسین زنده کنندس از اول محرم در انتظار شت تاسوعا بودم ی حاجت دارم امید دارم حضرت عباس حاجتم بده اخه تو بچگی حضرت عباس ی حاجت بزگم داده بود، بین الحرمین خودم دیدم که قمر بنی هاشم ی نفر شفا داد و راه رفت

به نظرم روز عاشورا هر کسی ی نماینده داشت و نماینده امیر المومنین عباس بود نماینده پیغمبر علی اکبر بود و نماینده حضرت زهرا حضرت زینب بود چون عباس خصوصیاتش خیلی شبه علی علیه السلام هست

بگزریم وسط سینه زنی بود من تاسالای قبل بیشتر سینه زنی هارو نگاه می کردم و لذت می بردم چون فلسفه ای براش پیدا نمی کردم بیشتر سعی می کردم فکر کنم و اشک بریزم ولی امسال به صورت اتفاقی مجبور شدم که سینه بزنم خیلی هم سنگین دیدم بابا اینجا دیگه چه دنیاییه فکر کردم دیدم چقدر احمق بودم ما وقتی یک نفر دوست داریم سعی می کنیم با یکسری کار های نمادین این علاقه خودمون بروز بدیم بعضی وقتا با صوت میگیم دوست دارم بعضی وقتا با نگاه بعضی وقتا با هدیه و یا هر کار دیگر.

علاقه یک پیوند و علقه ای بین ما و محبوب بر قرار میکند که باعث می شود رفتار و کار های ما نیز شبیه او شود به نظرم در سینه زنی هم همین جوریه مثل اشک ریختن که یک نماده که ما پیون محبت آمیز بین خود و معشوق برقرار می کنیم که باعث دوری ما از گناه و نزدیکی ما به کار خیر همچون محبوب میشود همان جور که بیان می کند علی حبه جنه... دوست داشتن علی چون سپری ما را محافظت می کند

ما آن بزرگوار دوست داریم چون رنگ خدایی دارد و در اصل علاقه ما به او علاقه ما به خداس و باعث تقرب می شود

مسخرس در باب عشق و محبت بحث عقلی کردن

جالبه آدم وسط هیت تصور میکنه که پاک پاک شده و می تونه دیگه خوب باشه واقعا انسان از خواب غفلت بیدار میشود کمی به خودش می نگرد که کجا هست و چه کرده

امشب تو همه هیتا میگن

ای اهل حرم میرو علمدار نیامد

ای اهل حرم میر علمدر نیامد

علمدار نیامد علمدار نیامد

اون حیاطی ها میگن

سقای حسین سید و سالار نیامد

علمدار نیامد علمدار نیامد

بعضی وقتا فکر می کنم اون کسی که سید الشهدا و ابوالفضل العباس نداره چی داره تو زندگی که باهاش عشق و حال کنه....

  • سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی