امشب شب انتخابات است، انتخابات ریاست جمهوری ولی این دوره با دو دوره قبل که من یادم هست خیلی فرق می کند، این دوره واقعیتش برای هر سلیقه ای کاندیدایی موجود می باشد، از حزب اللهی اسلام ناب گرفته تا سبزی چی فتنه گر، بنابر این وقتی آدمها را نگاه می کنم تو تگاه اول حدث میزنم که این بنده خدا به کی رای میده و معمولا درست در میاد، دوست دارم فرصت کنیم تحلیل و پیش بینی برای انتخابات داشته باشم ولی بیشتر ترجیه میدم در مورد موضوع بنویسم.
راستش امشب در خانه نشسته بودم تلفنم پشت سر هم زنگ می خورد و با این و اون بحث می کردم که چرا باید به جلیلی رای داد یکی طرفدار قالی بود یکی طرفدار موسوی ویکی هم طرفدار روحانی باید متناسب با هر کسی استدلال می کردم، این چند وقته فهمیدم که کمی در بحث تند می شوم و این در کل به ضررمه امشب سعی می کردم در خونسردی کامل با این و اون بحث کنم نتیجشم خدایش خوب بود.
تلفنام که تموم شد احساس کردم از سمت تجریش سر و صدا زیاد میاد، آخه امشب شب انتخابات است و کارناوال های انتخاباتای راه افتادن؛ راهی خیابان شدم، رفتم به سمت میدان تجریش برام یک حس کاملان به قول دوستان روشن «نوستالژیک» داشت آخه این سومین انتخاباتی بود که داشتم کاملا از نزدیک تجربه می کردم.
یادم هست سال 84 من بسیجی مسجد اعظم تجریش بودم خودم رفته بودم ستاد احمدی نژاد تو تجریش تاسیس کرده بودم و شده بودم مسول ستاد تجریش احمدی نژاد، از کوچه زغالیا سیرش می گرفتیم و شب تا صبح تمام شمرون عکس احمدی نژاد می چسبوندیم، مخ رفقا رو هم میزدم که بیان کمک، هنوز که هنوزه دوستان که بهم میرسن میگن: «یادت مخ مارو میزدی میومدیم سریش مالی حالا جواب بده» خیلی حال میداد یادم هست ی پول اندکی جمع کردیم و یک تبلیغ درست کردیم که روش عکس اسکلت بود و اون تبلیغ پخش کردیم تو خیابونای تجریش هی هی هی هی....
یادش بخیر اون دوران واقعا من به شخصه خیلی پاک و صادق کار می کردم و از جون و دل مایه میزاشتم گذشت چهار سال آقای احمدی نژاد باتمام بالاو پایین ها کشور تموم شد؛ سال 88 هم به همین صورت ستاد مردمی احمدی نژاد تو تجرش راه انداخته بودیم ولی سال 88 یک شور و نشاط دیگه ای داشت خیابونا شبا پر آدم می شد معمولا همه مخالف ما پودن یادم هست شبا که میرفتم تبلیغ خیلی دلم می گرفت چون بیشتر مخالف بودند و واقعا بد جوری ظاهر می شدند بیشتر دنبال بزن و برقص بودند و علیه احمدی نژاد فحش می دادند و از موسوی حمایت می کردند یادم بعضی شب ها خیلی مایوس می شدم یادم هست مثل امشبی یک طرف میدان تجریش ما احمدی نژادیا جمع شده بودیم و دکتر دکتر می کردیم و با چیز چیز اونارو مسخره می کردیم و اون ور خیابون هم اونا بودن و دکتر ماره با حموم نرفتن مسخره می کردند اصلا فضای خوبی نبود یک ماشین می دیدم که عکس احمدی نژاد چسبونه کلی حال می کردم؛ تا این که فتنه شد و ......................................................................................................
اگه وقت کردم یک بار مفصل می نویسم که چه شد و چه دیدم تو همین تجریش.
امسال هم رفتم تجریش مهدی حسین جاویدان دیدم شور نشاط خیلی کمتر بود تقریبا همه طرفدار روحانی بودند ولی راستش اینا احساس نمی کردم برای تبلیغ اومده بودند اومده بودند تا فضای پیدا کنند که لش بازی در بیارند ولی جو امنیتی سنگینی بود کار خاصی نمی تونستند بکنند بندگان خدا خیابون پر از بسیجی و پلیس بود....
خدایش نگاه کن عمر چقدر سریع میگزرد انگار دو روز پیش بود که داشتیم از احمدی نژاد با جون دل حمایت می کردیم و حالا باید به همه بگیم که به پیر به پیغمر این جلیلی احمدی نژاد نیست و از اون آدم تر است
ولی همه اینها بازی خدا است که ببینه من چه می کنم امشب فکر می کردم که مثل برق باد دوران احمدی نژاد گزشت ولی من به چه رسیدم در این زندگی؟ آیا تقوی بیشتری به دست آوردم؟ آیا از نظر معنوی رشدی کردم؟ به جای این هشت سال سرمایه که خرج کردم ولی جوابی که به خودم می دادم اصلا راضی کننده نبود، تاسف بار بود، گریه آور بود.... الذین ضل سعیهم فی الحیات دنیا و یحسبون انهم یحصنون صنعا.... خدایش به هیچی نرسدم که بخام.....
از خدا میخام کمکم کنه، این جوره که پیش میرم ....
خدایا تقوا به ما بده....
خدایا کمکمون کن بتونیم دینمون به انقلاب اسلامی ادا کنیم...
هی هی هی....